کد مطلب:75516 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:302

درسی برای نمونه











در پایان این نوشتار نمونه ای از چگونگی به كار گرفتن تاریخ را (در تصمیم گیریها و سیاست گذاریهای روزمره)، از آن حضرت می آوریم:

در زمانیكه عمر حاكم اسلامی بود، حكومت او از دو ناحیه ی «ایران» و «روم» در نبرد بود. در این ایام علی (ع) مشورتهائی به عمر می داد. روزی خلیفی مسلمین برای رفتن به جنگ با ایران با آن حضرت به مشورت پرداخت، چنانچه از پاسخ حضرت امیر (ع) بر می آید، گویا عمر دلیل شركت خود را بسیج نیروی بیشتر آورده است، آن حضرت در پاسخ می فرماید:

«از ابتدا ذلت و نصرت سپاه اسلام به كمی و زیادتی در لشگر نبوده است. (عامل اصلی) دین خداست كه آنان را بر سایرین نصرت بخشیده است. و لشگر الهی به آنان كمك كرده تا بتواند به این مرتبه برسد. ما منتظر وعده ی الهی هستیم و خدا به وعده ی خویش وفا نموده سپاه خود را یاری می دهد. اما امكان و موقعیت زمامدار دین و حاكم مملكت مانند نخ تسبیح است كه مهره ها را گرد آورده و به هم پیوند میزند، هرگاه آن رشته بگسلد مهره ها از هم پاشیده و پراكنده می شوند و هرگز همه ی آنها جمع نخواهد شد. اگر چه سپاه عرب در مقابل ایرانیان اندك است، لیكن به سبب دین اسلام بسیار است، آنان به سبب وحدت و یگانگی كه دارند پیروزند، پس تو

[صفحه 83]

مانند میخ وسط آسیا باش و آسیا را به وسیله ی آنان بگردان، آنان را بكارزار در آورده خود به صحنه ی كارزار نرو، زیرا اگر تو از این زمین بیرون روی از اطراف و نواحی آن بیعت با تو را شكسته و فساد و تباهكاری پیشه كنند تا كار به جائی می رسد كه حفظ و نگهبانی سرحدات كه پشت سر گذاشته ای از جنگ رفتن لازم تر می شود.

ایرانیان هم اگر تو را ببینند خواهند گفت كه: این پیشوای عرب است، اگر او را از بین ببرید، آسودگی خواهی یافت و اندیشه ی حرص و طمعشان در كشتن تو سخت تر و زیادتر می گردد...

اما آنچه راجع به بسیاری عده ی آنان سخن گفتی، بدان كه ما پیش از این بر اساس وفور لشگر نمی جنگیدیم بلكه به كمك و یاری خدا جنگ می كردیم»[1].

دقت در كلام فوق نتایج زیادی را به دست می دهد، اما آنچه در اینجا مد نظر است این است كه: آن حضرت طی دو نوبت از خلیفه خواهانند كه نحوه ی رشد حركت اسلامی را از ابتدا در نظر گرفته و علل پیروزیهای سپاهیان اسلام را به یاد آرند. چرا كه اگر در خط و مشی گذشته تغییری به وجود آید و بجای در نظر گرفتن انگیزه ی ایدئولوژیك تكیه بر نیرو و مهمات قرار گیرد حركت و جریان تاریخی اسلام راه دیگری را خواهد پیمود. از آنجا كه خود آن حضرت تحلیلی اصولی و مستند به گذشته از جریان رشد یابنده ی اسلام داشته اند و آن جریان را همچنان شتابنده می دیدند لذا پیروزی مجاهدان اسلام را با انگیزه های عقیدتی

[صفحه 84]

حتمی دانسته و تغییر خط مشی را (آگاهانه یا ناخودآگاه) به ضرر آن جریان می دیدند. نكته ی جالب اینكه استدلال آن حضرت از دیدگاههای مختلف عقلانی (در تمثیل تسبیح) و اجتماعی (پیدایش مفاسد در عرب) و تاكتیكی تحریك ایرانیان برای كشتن رهبر اعراب) مورد نظر قرار داده ولی در آن میان بر فهم جریان گذشته ی اسلام و درك علل پیروزی های قبلی تاكید مكرر دارند. به این طریق ملاحظه می شود كه چگونه آن حضرت با طرح جریان گذشته نسبت به هدایت خلیفه مسلمین اقدام و بستر تاریخ جریانات روز را مبنای تصمیم سفر و حضر عمر (خلیفه ی مسلمین) قرار داده اند.


صفحه 83، 84.








    1. «ان هذا الامر یكن نصره و لا خذلانه بكثره و لا بقله و هو دین الله الذی اظهره و جنده الذی اعده و امده، حتی بلغ ما بلغ و طلع حیثما طلع و نحن علی موعود من الله و الله منجز وعده و ناصر جنده و مكان القیم بالامر مكان النظام من الحرز: یجمعه و یضمه، فاذا انقطع النظام تفرق الحرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذا فیره ابدا و العرب الیوم و ان كانوا قلیلا فهم كثیرون بالاسلام، عزیزون بالاجتماع، فكن قطبا و استدر الرحی بالعرب و اصلهم دونك نار الحرب، فانك ان شخصت من هذه الارض انتقضت علیك العرب من اطرافها و افطارها حتی یكون ما تدع وراءك من العورات اهم الیك مما بین یدیك، ان الاعاجم ان ینظروا الیك غدا یقولوا: هذا اصل العرب فاذا اقتطعتموه استرحتم، فیكون ذالك اشد لكلبهم علیك و طمعهم فیك. فاما ما ذكرت من مسیر القوم الی قتال المسلمین فان الله سبحانه هو اكره لمسیرهم منك و هو اقدر علی تغییر ما یكره و اما ما ذكرت من عددهم فانا لم نكن نقاتل فیما مضی بالكثره و انما كنا نقاتل بالنصر و المعونه». (كلام 146).